نقد فیلم مرهم
اندیشه در استمرار انسان ،خروج از مسیر حبس و ورود در مسیر رشد می باشد. ابوسعید نیازی هشترودی
درباره وبلاگ


به وبلاگ نقد و اندیشه خوش آمدید
آخرین مطالب
سه شنبه 1 شهريور 1391برچسب:نقد فیلم مرهم, :: 18:34 :: نويسنده : علی اسدی سهند آبادی

آدمي در عالم خاكي نمي آيد بدست***عالمي ديگر ببايد ساخت وز نو آدمي

 نماي سه نفره از مادربزرگ، نوه و جوان توزيع كننده ي مواد و طرز ايستادن آنان كه به صورت لنز وايد(Wide) فيلمبرداري شده نشان از تبحر و درك فيلمساز از مضمون فيلمش دارد. نمايي كه به فيلم هاي وسترن و معاملات وسترنر ها پهلو مي زند.

"مرهم" موسيقي سالار است و در لحظاتي به غايت ريتم مناسب فيلم با موسيقي متحرك و جذاب همراه شده كه بر تاثيرگذاري اثر افزوده است. زماني كه مريم در بيشه هاي شمال به دست يك نااهل مي افتد كه قصد سوء استفاده كردن از وي را دارد، مخاطب تكان مي خورد و تمايل دارد جلوي واقعيتي را كه در حال وقوع هست بگيرد ولي افسوس كه اين، عين واقعيت جامعه است كه فيلمساز ، بخش كوچكي از آن را به شكلي عميق و باورپذير به تصوير كشيده است.ناله و شيون دخترك در آن جنگل هاي سرسبز، تناقض و پارادوكس معنايي مرموزي را ايجاد مي كند و چه زيباست كار عليرضا داوئنژاد در صحنه هايي كه فيلم مي تواند به سمت قهرمان بازي هاي فرديني و فيلمفارسي هاي قبل از انقلاب برود وليكن تعمدا از آن امتناع مي ورزد و اجازه مي دهد رئال فيلم حفظ شود؛ زماني كه رضا(عليرضا داودنژاد) با گريه هاي كودك وار مريم مواجه مي شود، واكنش تندي نشان نمي دهد و خيلي كنترل شده و سنگين با قضيه برخورد مي كند و مخاطبي را كه منتظر ظهور فردين معاصر در برخي صحنه هاست، ناكام مي گذارد باوجود اينكه پتانسل كار را دارد. از اين حيث "مرهم" به فيلمي درخور و قابل اعتنا بدل مي شود كه به هيچ وجه در ورطه ملودرام هاي سطحي و احساسي نما نمي افتد.

رضا داودنژاد را در هيچ فيلمي اينقدر خوب نديده بودم؛ وي شخصيت رضا را آنقدر با آرامش و متانت خلق كرده كه باهاش همراه مي شويم و گرچه بعضي مواقع آبزيره كاه جلوه مي نمايد ولي در اصل مردانگي قابل ستايشي دارد.وقتي مريم را به دست مردي ميانسال و ظاهرا بوالهوس مي سپارد، مخاطب در نگاه اول جا

مي خورد و مي پندارد رضا چه نامردي ست ولي با گذشت زمان به سهولت مي توان دريافت كه نيت وي اين است كه دخترك ساخته شود و قدرت دفاع از خود را بياموزد و اجازه ندهد احدي در حريمش تجاوز كند و نامحرمانه محرمش گردد و به وي بفهماند كه مرهم نااهلي كه مقرضانه آغوش خود را باز گذاشته، از زهرم تلخ تر و آسب رسان تراست. خلوت آن مرد ميانسال با مريم در ويلا كه با ديالوگ هاي بعضا اروتيك مرد هم عجين شده واقعيت بلامنازع است؛ دخترك دو راه پيش رو دارد:

به اين مرد چراغ سبز نشان دهد و غرق در ناز و نعمت ظاهري گردد و زنانگي زودرس و نامتعارف را بپذيرد و يا از دست آن مرد غرق در شعله هاي هوس آلود نفس خويش(استفاده نمادين از شومينه ويلا)، بگريزد و با حفظ دختري(نماد نجابت و پاكدامني) خود، زندگي اش را سالارانه بسازد و به زنانگي پخته و متعارف جامعه دست يابد.

"مرهم" متذكر مي شود كه زود راجع به دختران و پسران جامعه خويش قضاوت نكنيم، مبادا آنها را از زندگي كردن طرد كنيم و دلشان را بشكنيم. همين كه با دختري روبرو شديم كه حجابش نامناسب است، بهش وصله نچسبانيم و گناهش را نشوييم. اگر معتادست رهايش نكنيم و بجاي نصيحت كردن و امر ونهي كردن و سخنوري ، دستانش را بگيريم ودر يك جمله لگد خورده را لگد نزنيم.

درست است كه مادربزرگ ، آلوده شدن نوه اش را مي بيند ولي هرگز به او پشت نمي كند. داودنژاد كوشيده يك مادربزرگ و در واقع يك نسل الگو را معرفي و ارتباط تنگاتنگي بين نسل هاي مختلف جامعه برقرار كند.

سكانس-پلان هاي ستودني در برخي صحنه هاي فيلم، به واقعي بودن اثر كمك كرده است. پلان پاياني فيلم و در آغوش شدن مادربزرگ و نوه، بيانگر برداشتن همين شكاف ها و فاصله هاست؛ فاصله هايي كه باعث غريبه شدن پدران و مادران با فرزندان خود مي گردد. در اين پلان، دوربين از نمايي كلوزاپ به لانگ شات مي رسد تا مخاطب، حذف شكاف بين نسل هاي مختلف جامعه را حس كند و بپذيرد كه بايد جوان را در آغوش گرم خود گرفت و بهش پر و بال داد . بي شك بازي كبري حسن زاده كه مادربزرگ كارگردان هم هست را بايد ستود و در بازي او تفكر كرد؛ بي خود شدن وي در خيابان هاي شمال حاكي از عشق و محبت پايان ناپذير اوست. احساس اين فرد نسبت به نوه اش ذره اي دستخوش تيرگي و خدشه دار شدن نمي گردد:

ماجراي من و معشوق مرا پايان نيست *** هرچه آغاز ندارد نپذيرد انجام

مطمئن نيستم چقدر احتمال اكران عمومي "مرهم"  وجود دارد و شايد برخي صحنه هاي عريان و بي واسطه ي فيلم با جرح و تعديل روبرو شود ولي اميدوارم اين فيلم ديده شود و در محاق نماند چرا كه مضمون غني و اثرگذاري دارد؛ فيلمي كه استاد بيضايي از فرسنگ ها دورتر از ايران، ستايش كرده است. خيلي سال بود سينماي ايران از اين دست فيلمهاي هشداردهنده و به شدت اجتماعي كم داشت و اين حفره و كمبود عميقا احساس مي شد تا اينكه كارگردانان صاحب سبك و صاحب انديشه و جسوري همچون پرويز شهبازي، اصغر فرهادي، حميد نعمت الله، مازيار ميري و  عبدالرضا كاهاني ظهور كردند و درخت سينماي اجتماعي ما را بارور كردند.


در كلام آخر"مرهم"  بر دردها و آسيب هاي نسل معاصر جامعه ما مرهمي ست اثر گذار و قابل باور. معضل بسياري از جوانان ريشه اي و حادّ نيست ولي اگر به خواسته هاي ولو كوچك و ناچيز آنها توجهي نشود و مرتبا اميال و خواسته هايشان كوركورانه سر كوب شود، اين معذلات ريشه اي مي گردد و ديگر حتي نسل قديم هم نمي تواند به آنها نزديك شود. با ديدن "مرهم"  خانواده ها به خود مي آيند كه امنيت خانه را بيشتر از پيش براي فرزندان خود فراهم كنند و هيچ جواني به خود اجازه نخواهد داد كه از خانه و كاشانه ي خود فرار كند و در آغوش نااهلان و بي كفايتان قرار گيرد.خانواده، با درك متقابل پدر و مادر و فرزندان از نيازهاي يكديگر معنا پيدا مي كند و قوام مي يايد و مجموعه ي چنين خانواده هايي، جامعه ايده آل و آرماني را شكل خواهد داد.

سينه مالامال درد است اي دريغا مرهمي *** دل ز تنهايي به جان آمد خدا را همدمي

در طريق عشقبازي امن و آسايش بلاست *** ريش باد آن دل كه با ياد تو خواهد مرهمي

 

نگارنده : ايمان آينه دار



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 39
بازدید هفته : 59
بازدید ماه : 64
بازدید کل : 62194
تعداد مطالب : 207
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 2


محبوب کن - فیس نما